ای وای جسم تو روی خاکه برادر من
تا ته دنیا توی قلب ما
آرومم گاهی مثل یه ماهی تو ساحل تو
از داغ تو که بر جگر اهل عالم است
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
میزنه به میدون جوان ارباب
این همه نوکر دور و برت شلوغه
واژه واژه از لبش دُر ریخت
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین
میان چاه ظلمت دلم عذاب می شوم
فدای گریه ات پیچید توی خیمه دوباره
حتی برای گریه کردن توان نداری